- بحرف آمدن (مَ)
از: ب + حرف + آمدن، به سخن آمدن. لب به سخن گشودن چنانکه طفل به سخن درآید و زبان آموزد. و رجوع به حرف شود، ذیحق. دارندۀ حق. حقدار. محق. برحق. سزا. بسزا: پادشاهان چون... نیکوآثار باشند طاعت باید داشت و گماشتۀ بحق باید دانست. (تاریخ بیهقی). چون عنایت المستنصر باﷲ که خلیفۀ بحق و امام مستقر است. (از نامۀ حسن صباح در جواب نامۀ ملکشاه).
، (ب ح ق ق ) کلمه سوگند، بحرمت. (آنندراج).
- بحق خدا، سوگند به خدا. بحق النبی و آله، یعنی به حقانیت پیغمبر و آل او
{{صفت}}
، (ب ح ق ق ) کلمه سوگند، بحرمت. (آنندراج).
- بحق خدا، سوگند به خدا. بحق النبی و آله، یعنی به حقانیت پیغمبر و آل او
{{صفت}}
